آیا تا حدی احساس بی‌رمق و بی‌انگیزه بودن می‌کنید که حتی انجام ساده‌ترین کارها نیز برایتان آشفته‌کننده است؟ این یک مسئله شایع برای خیلی از ماهایی است که برای رسیدن به موفقیت و شادی در دنیای بی‌نهایت پیچیده و شلوغ تلاش می‌کنیم. شاید این سؤال برایتان مطرح است که آیا واقعاً خسته و ناتوان شده‌اید یا اینکه افسرده‌اید؟

فرسودگی شغلی و افسردگی را با هم اشتباه نگیرید

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت تبیان، گاهی افسردگی و فرسودگی شغلی ممکن است درهم‌تنیده باشند و نتوانید تشخیص دهید افسرده‌اید یا خسته و فرسوده. شباهت‌های افسردگی و فرسودگی شغلی گیج‌کننده‌اند اما تفاوت‌هایی هم دارند که دانستن آنها کمکتان می‌کند نسبت به وضعیتی که دارید و احساسات خود آگاه‌تر شوید و از ابهام درآیید.


فرسودگی شغلی یک پدیدهٔ موقعیتی است



طبق آمار تقریباً نیمی از کارمندان طی ساعات کار خود استرس را تجربه می‌کنند؛ بنابراین عجیب نیست که آمار هر روز فرسودگی شغلی بیشتر می‌شود. اما واقعاً فرسودگی شغلی به چه معناست و چطور باید بدانید که این از علائم اولیهٔ افسردگی نیست.
فرسودگی شغلی یک واکنش نسبت به استرسی طولانی یا مزمن است که ناشی از مشغله‌های زیاد در کاری است که دوستش ندارید؛ اما این استرس می‌تواند با استرس‌های خانوادگی، فشارهای اقتصادی و مالی و دیگر فشارها و مشکلات نیز جرقه بخورد.
موقعیت‌ها و شرایط بخصوصی می‌توانند باعث فرسودگی شغلی شوند و هر چه بیشتر در این موقعیت‌ها درگیر شوید، بیشتر احساس فرسودگی و کنترل نداشتن روی امور خواهید کرد. مثلاً رئیس شما از شما می‌خواهد شب تا دیروقت بمانید و کار کنید و این درخواست همیشگی شده و باعث شده بیشتر وقتتان را در محل کارتان بگذرانید به‌جای اینکه به خانه بروید، در کنار خانواده‌تان باشید و استراحت کنید.
اما وقتی برای استراحت مرخصی می‌گیرید، به مسافرت می‌روید یا مشکلات مالی‌تان بالاخره حل می‌شوند و شب می‌توانید بدون آن‌همه نگرانی به خواب بروید، حالتان بهتر می‌شود و احساس خوبی دارید؛ چرا؟ زیرا دیگر از آن موقعیت‌های ناراحت‌کننده خارج شده‌اید و این تغییر موقعیت، الگوی خوابتان را بهتر کرده و شما را سرشار از انرژی کرده است.

هم فرسودگی شغلی و هم افسردگی هر دو فراگیرند


اثر خستگی و فرسودگی شغلی هر زمانی که در موقعیت نامطلوبی قرار می‌گیرید، چه در محل کار و چه در خانه‌تان، در شما رخنه می‌کند و اثرات بدی بر شما می‌گذارد. بعلاوه این فرسودگی می‌تواند اثرات مخربی بر تندرستی و وضعیت جسمانی‌تان بگذارد. مثلاً وقتی ذهنتان خسته است، خوب نمی‌خوابید و در معرض پیامدهای کم‌خوابی قرار می‌گیرید. به همین دلیل مهم است که با آن مواجه شده و زودتر حلش کنید.
هرچند عوامل مرتبط با کار و شغل معمولاً از دلایل خستگی شغلی‌اند اما احساس گیرافتادن، ناامیدی و ناکافی بودن می‌تواند هر کسی را که تحت‌فشار و استرس است تحت‌تأثیر قرار دهد. یک کارمندی که سال‌هاست به مسافرت نرفته یا مادری که مسئولیت‌های زیادی در خانه دارد و وقت رسیدگی به خودش را ندارد می‌توانند دچار فرسودگی شغلی شوند. یعنی هر کسی در هر شرایط و موقعیتی می‌تواند این مشکلات را تجربه کند و خیلی‌ها هم تجربه می‌کنند.
اما افسردگی بالینی معمولاً مربوط به یک موقعیت یا شرایط خاص نیست، بلکه فرد را دچار اندوه، بی‌اعتماد به نفسی و ناامیدی و پوچی اساسی و ریشه‌داری می‌کند و هیچ‌چیزی نمی‌تواند برای این فرد خوشحال‌کننده و انگیزه‌بخش باشد. هرچند عوامل بیرونی مثل استرس‌های شغلی می‌توانند علائم افسردگی را تشدید کنند؛ اما خود افسردگی مثل فرسودگی شغلی، موقعیتی نیست. حتی اگر شما شغلتان یا محیطتان را عوض کنید، باز هم احساسات ناامیدکننده و اندوهگین کننده دست از سرتان برنمی‌دارند.
اگر هر یک از این علامت‌ها را دارید و در مورد سلامت روانتان نگران هستید پس لازم است به یک روان‌شناس مراجعه کنید تا مشکلتان ریشه‌یابی و حل شود.

هم افسردگی و هم فرسودگی شغلی می‌توانند باعث علائم فیزیکی شوند


اگر درگیر فرسودگی شغلی باشید ممکن است مشکلات جسمی و روحی نیز در ارتباط با ذهن خسته‌تان داشته باشید، مانند بی انرژی بودن، خواب‌های بدون کیفیت، مشکلات گوارشی، خشم و اندوه بیش از حد. اما زندگی با افسردگی هر چند همین موانع را دارد؛ اما این علائم همیشگی‌اند و نوسان اندکی دارند. علائم افسردگی همیشه هستند و اغلب عمیق و مقاوم به درمان‌اند.
اگر شما دچار فرسودگی شغلی باشید می‌توانید با یک استراحت خوب و دورشدن از موقعیتی که به شما استرس و بی‌قراری می‌دهد موقتاً تسکین و آرامش پیدا کنید و حالتان بهتر شود. افرادی که از شغل خود خسته و فرسوده شده‌اند اغلب در تعطیلات و با جریان متفاوتی از زندگی احساس بهتری پیدا می‌کنند؛ چون از کارشان دور هستند و فقط صبح روز شنبه علائم‌ دوباره با شدت برمی‌گردند!
کمبود اعتمادبه‌نفس، تردید نسبت به خود و احساس بی‌ارزش بودن اغلب در افسردگی قوی‌ترند. افرادی که افسردگی دارند معمولاً عمیقاً احساس بی‌ارزش بودن و ناکافی بودن می‌کنند که حتی وقتی در شادترین مکان‌ها و لحظات یا در زیباترین سواحل هستند باز هم ولشان نمی‌کند.

ممکن است هم افسرده باشید و هم دچار فرسودگی شغلی


افسردگی و فرسودگی شغلی لزوماً علت و معلول هم نیستند؛ اما شما می‌توانید هر دو را داشته باشید. در برخی موارد، افسردگی باعث فرسودگی شغلی می‌شود؛ اما کسانی که اختلال افسردگی ندارند هم می‌توانند به فرسودگی شغلی دچار شوند. مثلاً علائم خستگی و فرسودگی شغلی می‌تواند همراه با علائم افسردگی باشد. همچنین ممکن است مدتی باشد که دچار افسردگی شده‌اید اما نمی‌دانید و همین باعث می‌شود علائم فرسودگی شغلی‌تان هم شما را متوجه وضعیت خودتان نکنند. افسردگی و فرسودگی شغلی ارتباطی آن‌قدر نزدیک دارند که کارشناسان عقیده دارند فرسودگی شغلی ریسک ابتلا به افسردگی بالینی را افزایش می‌دهد.

هم افسردگی و هم فرسودگی شغلی هر دو می‌توانند مشکلاتی در روابط ایجاد کنند


خیلی مهم است که حتی برای علائم خفیف فرسودگی شغلی نیز به دنبال راه‌حل باشید؛ زیرا این وضعیت می‌تواند به روابطتان آسیب وارد کرده و موجب استرس مزمن، آشفتگی و دل‌زدگی شود. افسردگی و فرسودگی شغلی هر دو می‌توانند مشکلاتی در روابط شما ایجاد کرده و تعامل با دیگران را برایتان سخت کنند.
فرسودگی شغلی ساختار مجزایی از افسردگی دارد؛ اما این دو با هم مرتبط‌اند و می‌توانند علائم مشابهی داشته باشند. فرسودگی شغلی درست مثل افسردگی اثرات منفی بر سلامت جسمتان می‌گذارد و باعث می‌شود در برابر بیماری‌ها آسیب‌پذیرتر باشید؛ درست همان‌طور که افسردگی می‌تواند این کار را با شما بکند!
پس فرسودگی شغلی‌تان را نادیده نگیرید، انکار نکنید و فوراً به فکر درمان آن باشید تا جلوی عواقب بلندمدت آن را بگیرید.
در برخی موارد خود یک رابطه می‌تواند عامل فرسودگی شغلی باشد و این نشان می‌دهد که لازم است روابط خود را بازبینی کنید و ببینید آیا ارزشی به زندگی‌تان اضافه می‌کنند یا فقط شما را تحلیل می‌برند. شما باید برای روابط خود حد و حدودی تعیین کنید و به تندرستی خودتان اولویت بدهید، حتی اگر به معنی پایان‌دادن به یک رابطه اشتباه باشد. یادتان باشد یک رابطه سالم باید حمایت‌کننده باشد و حالتان را خوب کند نه اینکه انرژی‌تان را بگیرد و روانتان را فرسوده کند.

هم افسردگی و هم فرسودگی شغلی نیازمند توجه هستند


هرچند فرسودگی شغلی از نظر پزشکی مثل افسردگی یک عارضه روحی و روانی محسوب نمی‌شود؛ اما هر دوی اینها می‌توانند آن‌قدر جدی باشند که زندگی را مختل کرده و مشکلاتی برای سلامتی ایجاد کنند. اگر هر یک از این دو را دارید حتماً کمک‌گرفتن از یک حرفه‌ای را مدنظر قرار دهید. اگر فرسودگی شغلی شما مرتبط با کارتان است، این موقعیت را در محل کارتان مطرح کنید. شاید این امکان وجود داشته باشد که مثلاً با دورکاری یا تغییری در مسئولیت‌ها یا زمان کاری‌تان از استرس و فشاری که بر شما وارد می‌شود کاسته شود. اگر هم علائم فرسودگی شغلی ارتباطی با کارتان ندارد، یا اگر سابقه افسردگی دارید، به روانپزشک مراجعه کنید.
افسردگی بالینی اغلب به دارودرمانی و تراپی جواب می‌دهد. اگر فرسودگی شغلی دارید، شاید زمان آن باشد که تغییری در کارتان یا محیط زندگی‌تان ایجاد کنید و در کنار آن مدت کوتاهی تحت مشاوره و تراپی باشید تا یاد بگیرید استرستان را چگونه بهتر مدیریت کنید.
در هر دو وضعیت، به مراقبت‌های فردی خود بیشتر توجه کنید. با تغذیه درست و ورزش منظم مراقب خودتان باشید. این روش‌ها برای درمان هر وضعیت و عارضه جسمی یا روحی مهم هستند. سبک زندگی خود را سالم کنید و برای خودتان وقت بگذارید؛ سلامت روان شما ارزشش را دارد!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha